• وبلاگ : دنياي خاطرات من
  • يادداشت : تو رفتي و من...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    اين وب ديگه آپ نميشه؟

    پاسخ

    سلام نه خانومي
    ريحانه جون من بعضي از قسمت ها رو متوجه نميشوم؟كي رفت؟كي باهات خدافظي كرد؟با كي قدم ميزدي؟
    يعني يه نفر سومي اومد تو زندگيت ؟يا خيال محمد يا پسر عمه ات؟
    تورو خدا گيجم نكن..اينجوري مبهم نوشتن خوبه ولي نه تا اين حد كه خواننده هيچي متوجه نشه..
    + جزتوتمومه دنيا پر 


    سلام ريحانه گلم..
    قربونت برم اره عزيزم
    معلومه که تو هر جور بخواي ميتوني تو بلاگت بنويسي...
    خانومي گفتي از خودم برات بگم ..
    من 22 سالمه کارداني کامپيوتر..
    همونطور که ميدوني با عسلي دوست بوديم..
    تا بالاخره ايشالا شايد اين ماه ديگه اره ديگهههههههه
    گلم دعا ميکنم عزيزي که ازش نوشتي زودتر با سلامت کامل و عشقي که نوشتي پيشت برگرده...
    سوغاتياتم خوش به حالت ديگههههه
    فداي تو..
    ميبوسمت گلم...


    سلام عزيزم.ايشالا كه روزاي خوشي در انتظارت باشه.راستي با اين كه از اول با نوشته هات همراه بود باز الان يه كم برام ماجرا گنگ شده.خوبي كلا؟

    سلام همنام دختركم...

    كجايي ريحانه ؟ ديگه به من سر نمي زني ؟

    خوشحالم مي كني بياي ....

    سلام خانوووم. خوبي؟ سوغاتيهات مبارك. انشااله هميشه خوش خبر باشي. منم براي همه دعاهاي دل مهربونت ميگم آميييييييييين.