واي خانومي خوشحاليم با شنيدن خبر سلامتيه داييت صد برابر شد
عزيزم دير نكنيا تولده
ريحانه گلم سلام...چقدر ما آدما نزديك به هم هستيم و نمي دونيم...شايد تو دنياي واقعيمون هزار هزار تا آدم با سرنوشت مشابه سرنوشت ما هر روز دارن از كنارمون رد ميشن و ما بي خبر حسرت زندگيشون رو مي خوريم.خوبي دنياي مجازي به اينه كه اينجا افكار آدما (و نه زبانشون)بدون سانسور و رو درواسي با هم صحبت مي كنن.اينه كه جنس كلام آدما اينجا نابه و به دل ميشينه.مثل نوشتهاي تو عزيزم كه همه آرشيوت رو از صبح نشستم و با دقت خوندم...نمي خوام با مرور گذشته ات ناراحتت كنم..مي خوام بگم خوشحالم كه الان موفقي...و دلم مي خواد و دعا مي كنم در آينده به اونچه لايقت هست برسي...
بابت دايي محترمت متاسفم ولي باز خدا رو شكر مي كنم كه به خير گذشت و آسيب جبران ناپذيري بهشون وارد نشد...واقعا هدف بعضي از آدما از زندگي كردن تو نكبت و كلك و دروغ چيه؟(مثل همين آقاي ضارب)
خوشحالم باهات آشنا شدم عزيزم..
واااي چه قدر اين روزا خبر غم انگيز ميشنوم